اثبات بیعت نکردن امیرالمؤمنین علیه السلام با خلفای غاصبین
از جمله سؤالاتی که در مورد بیعت حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) با خلفای غاصبین پرسیده میشود این است که آيا اميرمؤمنان (علیهالسّلام) با اختیار، با ابوبکر بیعت كردند؟ بنابر نقل سنی و شیعه هیچ بیعتی به معنای واقعی بیعت صورت نگرفته است و اگر صورت گرفته باشد، از روی اختیار نبوده؛ بلکه از روی اجبار و اکراه بوده است.
بیعت، پیمانی است که مردم با اختیار خودشان میرفتند و دست خود را در دست حاکم قرار میدادند.
ابتدا احادیث شیعیان امامیه بعرض میرسد و بعد احادیث سنی :
از دیدگاه شیعیان امامیه (اعلی الله مقامهم) ، هیچ بیعتی صورت نگرفته است ، یعنی به معنای واقی بیعت …
در اولین کتاب شیعه بنام کتاب سلیم بن قیس رحمة الله علیه و رضوان صفحه 224 – الاحتجاج – طبرسی اعلی الله درجة صفحه 195 چنین آمده :
آنان (عمر و سرکردگانش بعد از اینکه امیر عالم علیه السلام را به زور به مسجد آوردند) دست آن حضرت را گرفته روى دست ابى بكر گذاشتند در حالى كه حضرت امیر علیه السلام دست خود را میكشيد ، آنان گفتند: بيعت كرد، بيعت كرد، و اين صدا در مسجد پيچيد كه بيعت كرد! أبو الحسن بيعت كرد!! سپس به زبير گفتند: حال بيعت كن! ولى او خوددارى كرد، كه ناگاه عمر و خالد و مغيره با تعدادى ديگر به او يورش برده و شمشير را از دستش گرفته و به زمين زده و شكستند. زبير به عمر كه روى سينهاش نشسته بود گفت: اى پسر صُهاك حبشيّه! اگر شمشيرم در دستم بود از من مىگريختى. سپس زبير نيز بيعت كرد. سلمان گويد: سپس مرا گرفته و پا و گردنم را همچون كالا درهم پيچيده و محكم بستند گويى تمام اعضايم را درهم شكستند، و از سر اجبار؛ من نيز بيعت نمودم، سپس أبو ذرّ و مقداد نيز از سر اجبار بيعت نمودند، و جز علىّ و ما چهار نفر هيچ يك از امّت از سر اجبار بيعت نكرد. در بين ما زبير از همه تندتر سخن مىگفت، پس از بيعت زبیر رو به عمر كرده و گفت: اى پسر صُهاك اگر اين آزادشده گان ياريت نكرده بودند و شمشير بدستم بود هرگز بر من غالب نشده بودى، زيرا من از ترس و اضطراب تو باخبرم، و امروز اطراف خود جمعيتى را میبينى و با تكيه بر قدرت آنان حمله میكنى…سليم بن قيس راوى خبر گويد: من به سلمان گفتم: آيا تو بی هيچ كلامى با أبو بكر بيعت نمودى؟ گفت: من پس از بيعت گفتم: پيوسته دنيا بر شما حرام باد! آيا میدانيد چه بلائى سر خود آورديد؟ انجام داديد و خطا كرديد، شما همچون امّتهاى گذشته رفتار نموده و پيروى تمايلات و شهوات نفسانى خود را كرديد، و سنّت پيامبرتان را واگذاشته و خطا كرديد، تا آنجا كه مقام خلافت را از مركز و اهل آن خارج ساختيد.
شیخ مفید اعلی الله درجة در کتاب شریف الفصول المختاره، صفحه ۵۶ میفرماید :
قد اجمعت الامّة علی ان امیر الموءمنین (علیهالسّلام) تاخّر عن بیعة ابی بکر… والمحققّون من اهل الامامة یقولون: لم یبایع ساعة قطّ.
اجماع امت است که امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) در آن شش ماه بیعت نکرده است. و بعد هم اهلسنت میگویند که بیعت کرده است. محققین از شیعه بر این عقیده هستند که علی (علیهالسّلام) حتی یک ساعت هم با خلفا بیعت نکرده است.
در کتاب شریف نهج البلاغه نامه ۲۸ امیرالمومنین علیه السلام میفرماید: انّی کنت اقاد کما یقاد الجمل المخشوش حتی ابایع.
مرا از خانهام کشان کشان به مسجد بردند؛ همان گونهای که شتر را مهار میزنند و هرگونه فرار و اختیار از او میگیرند. (بر فرض بیعت ، بعیت بی اختیار ، بیعت نیست)
محقق طوسي درکتاب کشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد مي گويد: چون اميرالمؤمنين عليه السلام از بيعت با ابوبکر خودداري کرد، (ابوبکر) فرستاد تا خانه اش را با آن که فاطمه و حسن و حسين (علیهم السلام)و جماعتي از بني هاشم در آن بودند، آتش زنند…
.::متن عربی::.
عن المحقق الطوسي (ره) في کشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد : و بعث (ابوبکر) الي بيت اميرالمؤمنين عليه السلام لما امتنع من البيعة فاضرم فيه النار و فيه فاطمة والحسن والحسين و جماعة من بني هاشم…
کشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد، ص 376 و 377.
علامه الحلي اعلی الله درجة : چون اميرالمؤمنين عليه السلام از بيعت سر باز زد ، ابوبکر فرستاد تا خانه ي او را آتش زنند، با آن که در آن فاطمه و حسن و حسين و جماعتي از بني هاشم بودند. علي عليه السلام را به زور بيرون آوردند، زبير هم که با او در خانه بود، شمشيرش را شکسته، او را نيز از آنجا بيرون راندند. فاطمه عليهاالسلام کتک خورد و جنيني که نامش محسن بود، سقط شد.
.:::متن عربی:::.
علامة الحلي : و بعث (ابوبکر) الي بيت اميرالمؤمنين عليه السلام لما امتنع البيعة فاضرم فيه النار و فيه فاطمة والحسن والحسين و جماعة من بني هاشم و اخرجوا عليا عليه السلام کرها و کان معه الزبير في البيت فکسروا سيفه و اخرجوه من الدار و ضربت فاطمة عليهاالسلام فالقت جنينا اسمه محسن…
درخواست میشود از کاربران اگر حدیث دیگری هم میدانند و بنده ذکر نکردم آن را از طریق دکمه نامه و ارسال نظر ، برای ما ارسال فرمایید .
سُنی
برای اثبات عدم بیت امیرالمؤمنین علیه السلام با ابوبکر ، نیاز است متن کتابهای سُنی را بررسی کنیم .
باید متذکر شوم ما شیعیان اعتقاداتمان را فقط از طریق راوایت معتبر شیعه جمع میکنیم و این بررسی در کتب سنی برای آن دور باورانی است که ایمانشان ضعیف است… از روایات سنی استفاده میکنیم تا یقین کنند ان شاء الله
بخاری (سنی) ، در صحیح البخاری، جلد ۵، ص۱۳۹ مینویسد:
… فلما توفیت دفنها زوجها علی لیلا ولم یوءذن بها ابا بکر وصلی علیها وکان لعلی من الناس وجه حیاة فاطمة فلما توفیت استنکر علی وجوه الناس فالتمس مصالحة ابی بکر ومبایعته ولم یکن یبایع تلک الاشهر.
بعد از آنکه حضرت زهرا علیهاالسلام از دنیا رفت، شوهرش علی او را شبانه دفن کرد و به ابوبکر که حاکم اسلامی بود و معمولاً نماز بر میت را حاکم اسلامی میخواند، به او اعلام نکرد. در این مدت با ابوبکر بیعت نکرد .
اثبات بیعت به اجبار و زور – ابن قتیبة دینوری (سنی) در کتاب الامامة والسیاسة، صفحه ۳۰ مینویسد :
وقتی حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) وارد مسجد شد، گفتند با ابوبکر بیعت کن. حضرت فرمود: اگر من بیعت نکنم، چه میشود؟ گفتند: قسم به خدای که شریک ندارد، گردنت را میزنیم. حضرت فرمود: در این هنگام بنده خدا و برادر پیامبر را کشتهاید. ابوبکر ساکت شد و چیزی نگفت.
فقالوا له: بایع. فقال: ان انا لم افعل فمه؟ ! قالوا: اذا والله الذی لا اله الا هو نضرب عنقک! قال: اذا تقتلون عبدالله واخا رسوله. وابو بکر ساکت لا یتکلم..
اثبات بیعت به اجبار و زور – مسعودی (سنی) در کتاب اثبات الوصیة، صفحه ۱۴۶ و همچنین ابن اثیر – درکتاب الشافی، جلد ۳، صفحه ۲۴۴.. نوشته اند : امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) را کشان کشان بردند به طرف ابوبکر و گفتند که باید بیعت کنی. دست علی (علیهالسّلام) مشت بود و باز نبود. تمام اینها جمع شدند تا مشت آن حضرت را باز کنند و در درون دست ابوبکر قرار دهند، نتوانستند. جناب ابوبکر تشریف آورند جلو و دست خود را بر روی دست بسته امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) بهعنوان بیعت کشیدند.
فروی عن عدی بن حاتم انه قال: والله، ما رحمت احدا قط رحمتی علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) حین اتی به ملببا بثوبه یقودونه الی ابی بکر وقالوا: بایع، قال: فان لم افعل؟ قالوا: نضرب الذی فیه عیناک، قال: فرفع راسه الی السماء، وقال: اللهم انی اشهدک انهم اتوا ان یقتلونی فانی عبدالله واخو رسول الله، فقالوا له: مد یدک فبایع فابی علیهم فمدوا یده کرها، فقبض علی انامله فراموا باجمعهم فتحها فلم یقدروا، فمسح علیها ابو بکر و هی مضمومة…
محمد بن جرير طبري ( سُنی ) متوفی 310هـجری – اثبات بیعت به اجبار و زور
در کتابش تاريخ الطبري ، جلد2 ، صفحه 443. مینویسد:
عمر بن خطاب به خانه علي آمد در حالي كه گروهي از مهاجران در آنجا گرد آمده بودند. عمر رو به آنان كرد و گفت: به خدا سوگند خانه را به آتش مي كشم مگر اينكه براي بيعت بيرون بياييد. زبير از خانه بيرون آمد در حالي كه شمشير كشيده بود، ناگهان پاي او لغزيد و شمشير از دستش افتاد، در اين موقع ديگران بر او هجوم آوردند و شمشير را از دست او گرفتند.
ابن قتيبه دينوري ( سُنی ) متولد 212 هجری قمری – اثبات بیعت به اجبار و زور
در کتابش الامامة والسياسة – جلد 1 – صفحه 30 مینویسد:
ابي بكر به دنبال عده اي كه حاضر نشده بودند با او بيعت كنند بود همان افرادي كه نزد علي ( عليه السلام ) تجمع كرده بودند ، لذا عمر را به دنبال آنها فرستاد عمر سر رسيد آنان را صدا كرد، ولي آنها اعتنايي نكرده و از خانه خارج نشدند. عمر هيزم خواست و گفت:به همان خدايي كه جان عمر در دست اوست، سوگند ياد مي كنم كه بيرون بياييد و گرنه خانه را با كساني كه در آن هستند آتش خواهم زد. به عمر گفتند: اي اباحفص! فاطمه(عليها السلام) در اين خانه است. عمر پاسخ داد: باشد
بلاذري ( سُنی ) متوفی 270هـجری قمری – اثبات بیعت به اجبار و زور
در کتابش انساب الاشراف ، جلد 1، صفحه 586 مینویسد:
ابو بكر به دنبال علي براي بيعت كردن فرستاد چون علي(عليه السلام) از بيعت با ابوبكر سرپيچي كرد، ابوبكر به عمر دستور داد كه برود و او را بياورد ، عمر با شعله آتش به سوي خانه فاطمه(عليها السلام) رفت. فاطمه(عليها السلام)پشت در خانه آمد و گفت: اي پسر خطّاب! آيا تويي كه مي خواهي درِ خانه را بر من آتش بزني؟ عمر پاسخ داد: آري! اين كار آنچه را كه پدرت آورده محكم تر مي سازد
در کتابش العقد الفريد جلد 3، صفحه 63 چاپ مصر مینویسد:
ابوبكر به عمر بن خطاب مأموريت داد كه برود و آنان را از خانه بيرون بياورد و به وي گفت: چنانچه مقاومت كردند و از بيرون آمدن خودداري كردند، با آنان جنگ كن. عمر با شعله آتشي كه همراه داشت و آن را به قصد آتش زدن خانه فاطمه(عليها السلام)برداشته بود، به سوي آنها حركت كرد. فاطمه(عليها السلام)گفت: يابن الخطاب اجيت لتحرق دارنا؟ اي پسرخطاب! آتش آورده اي خانه مرا بسوزاني؟ گفت: بلي، مگر اين كه به آنچه امت در آن داخل شده اند (بيعت با ابوبكر) شما هم داخل شويد
در کتابش : الامامة و الخلافة، مقاتل بن عطيه ، ص160 و 161 مینویسد:
هنگامي كه ابوبكر از مردم با تهديد و شمشير و زور بيعت گرفت ، عمر ، قنفذ و جماعتي را به سوي خانه علي و فاطمه (عليها السلام) فرستاد ، و عمر هيزم جمع كرد و درِ خانه را آتش زد
ابي الفداء (سنی) متوفی 732هـ جری – اثبات بیعت به اجبار و زور
در کتابش تاريخ ابوالفداء، جلد 1، صفحه 156 چاپ مصر مینویسد:
“ابو بكر عمر را به نزد علي و همراهيان وي فرستاد تا ايشان را از خانه فاطمه بيرون آورد ؛ و گفت اگر ممانعت كردند پس با ايشان جنگ بنما . پس عمر با مقداري آتش به سمت ايشان آمد تا خانه را به آتش بكشد . پس فاطمه عليها السلام او را ديد و گفت به كجا مي روي اي فرزند خطاب . آيا آمده اي كه خانه ما را به آتش بكشي؟ گفت آري مگر اينكه همان كاري را بنماييد كه مردم كردند(بیعت)
در کتابش الوافي بالوفيات ، جلد 5 ، صفحه 347 مینویسد :
عمر در روز بيعت به شكم فاطمه ضربه اي زد كه منجر به سقط شدن محسن از شكمش شد
در کتاب المصنف ، جلد 8 ، صفحه 572 مینویسد :
هنگامي كه مردم با ابي بكر بيعت كردند ، علي و زبير در خانه فاطمه به گفتگو و مشاوره مي پرداختند ، و اين مطلب به عمر بن خطاب رسيد . او به خانه فاطمه آمد ، و گفت : اي دختر رسول خدا ! محبوب ترين فرد براي ما پدر تو است و بعد از پدر تو خود تو !!! ولي سوگند به خدا اين محبت مانع از آن نيست كه اگر اين افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آنها بسوزانند .اين جمله را گفت و بيرون رفت ، وقتي علي (عليه السلام) و زبير به خانه بازگشتند ، دخت گرامي پيامبربه علي (عليهم السلام) و زبير گفت: عمر نزد من آمد و سوگند ياد كرد كه اگر اجتماع شما تكرار شود ، خانه را بر شماها بسوزاند ، به خدا سوگند! آنچه را كه قسم خورده است انجام مي دهد
ابو وليد محمد بن شحنه حنفي (سنی) 817هـجری – اثبات بیعت به اجبار و زور
در کتابش روضة المناظر ج11 ، ص 113 مینویسد :
عمر به خانه علي آمد تا آن را با كساني كه در آن بودند به آتش بكشد ، پس فاطمه او را ديد ؛ عمر به او گفت : در آن چيزي كه همه امت در آن وارد شدند ، وارد شويد ( بيعت با ابو بكر)
بعد از ثبت دیدگاه نتیجه پایین تر نمایش داده میشود